هانیه وهابی - کتاب «گوشسفید، دمسیاه و دیگران» به نویسندگی وحید پورافتخاری روایتگر ماجرای چوپانی به نام مظفر است که گلهی خانقلی را به صحرا میبرد اما هر روز یکی از گوسفندان بزرگ ده را گم میکند. زبان این کتاب ساده، روان و برای کودکان هشت تا دوازدهساله مناسب است.
این داستان یکی از داستانهای جذاب و آموزندهی مجموعهی «شکرستان و یک داستان» است که اهمیت امانتداری را به کودکان گوشزد میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«خانقلی صد تا گوسفند چاق و چله داشت. هر روز صبح، خودش دم در طویله میایستاد و قربانصدقه گوسفندهایش میرفت و آنها را بدرقه میکرد. بعد هم سفارش میکرد که سر علفهای تازه با هم دعوا نکنند. گوسفندها هم در جواب بعبع میکردند.
در آخر، گله را به مظفر، چوپانش، میسپرد. او هم گوسفندها را هی میکرد و راهی صحرا میشد. آن روز، وقتی مظفر از چرا برگشت، خانقلی مثل همیشه شروع به شمردن گله کرد. شمرد و شمرد، اما صد نشد؛ یکی کم بود.
مظفر گفت: «خب آقا، کاری ندارید؟ من رفتم. فعلا خداحافظ!» خانقلی گفت: «وایسا مظفر. یکی از گوسفندها نیست.» مظفر دودستی زد توی سرش. انگار چیزی یادش آمده باشد، مکثی کرد و گفت ...»